جدول جو
جدول جو

معنی شیوه زن - جستجوی لغت در جدول جو

شیوه زن
(اَ هْ خوا / خا)
در تداول عامه، شیوه زننده. اهل فرقه. کسی که دارای عادتهای زشت و ناپسند اخلاقی است. (فرهنگ لغات عامیانه). رجوع به شیوه ای و شیوه زدن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیوه گر
تصویر شیوه گر
دارای ناز و عشوه، شیوه کار، شیوه باز، کنایه از معشوق دارای ناز و عشوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سینه زن
تصویر سینه زن
کسی که در ایام عزاداری با دست بر سینۀ خود بزند و عزاداری کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیره زن
تصویر پیره زن
زن سال خورده، پیرزن، زن پیر
فرهنگ فارسی عمید
(وَ / وِ زَ)
زن بیوه و بی شوهر که طل نیز گویند. (ناظم الاطباء). بیوه. کالم:
از خون چشم بیوه زنان لعلش
ز اشک یتیم آن درشهوارش.
ناصرخسرو.
ای بسا رایت عدوشکنان
سرنگون از دعای بیوه زنان.
(از المضاف الی بدایع الازمان ص 36).
میان بیوه زنان و ارباب نعمت و جاه سویتی بانصاف ظاهر گشت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 439).
ای هنر از مردی تو شرمسار
از هنر بیوه زنی شرم دار.
نظامی.
شنیدم که بیوه زنی دردمند
همی گفت و رخ بر زمین مینهاد.
سعدی.
نبودی بجز آه بیوه زنی
اگر برشدی دودی از روزنی.
سعدی.
لذت انگور زن بیوه داند نه خداوند میوه. (گلستان).
بیوه زن دوک رشته در مهتاب
کرده بر خود حرام راحت و خواب.
اوحدی.
آه آتش زای من با باد استغنای او
چون چراغ بیوه زن بر رهگذار صرصرست.
یغما
لغت نامه دهخدا
(خَ کَ دَ)
در تداول عامه، اهل فرقه بودن. عادتهای زشت داشتن. (فرهنگ لغات عامیانه). حیله بکار بردن. (یادداشت مؤلف) ، عمل بد داشتن زن. منحرف بودن زن. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیوه ای شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیپور زن
تصویر شیپور زن
آن که شیپور نوازد شیپورچی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیزه زن
تصویر نیزه زن
آنکه با نیزه جنگ کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشوه زن
تصویر عشوه زن
کسی که عشوه به کار برد برانگیزنده شهوت عشوه ساز عشوه کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیوه یی
تصویر شیوه یی
شیوه گر
فرهنگ لغت هوشیار
آن که دارای روش و طریقه است، معشوقی که به همه فنون عاشقی آگاه است و ناز و کرشمه به کار برد، حیله گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیوه زن
تصویر بیوه زن
زن بیشوهر بیوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیهه زدن
تصویر شیهه زدن
فریاد زدن اسب بانگ زدن اسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعله زن
تصویر شعله زن
زانه دار، تابان درخشان
فرهنگ لغت هوشیار
آن که در ایام عزاداری در جزو دسته مخصوص با دست بر سینه برهنه خود زند (به علامت سوگواری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیره زن
تصویر پیره زن
زن پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیوه گر
تصویر شیوه گر
((~. گَ))
حیله گر، اهل ناز و کرشمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیهه زدن
تصویر شیهه زدن
((~. زَ دَ))
فریاد زدن اسب، شیهه کشیدن
فرهنگ فارسی معین
((~. زَ))
آن که در ایام عزاداری خصوصاً عزاداری حضرت سیدالشهدا (ع) در دسته مخصوص با دست بر سینه برهنه خود زند (به علامت سوگواری)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
Flowering
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
en fleurs
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
פורח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
꽃이 피는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
berbunga
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
खिलना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
bloeiend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
fioritura
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
floreciente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
florescendo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
开花的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
kwitnący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
квітучий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
blühend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
цветущий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
開花する
دیکشنری فارسی به ژاپنی